در عزای تو گریست


نوح چوکشتی بنا کرد درخشکی زمین

 

 

آسمان آن همه طوفان در عزای

 

 

توگریست



چرا رویت خاک آلوده                       کاکل ویالت پرزخون گشته

گسسته از هم کمربندت                 زین زرینت واژگون گشته

فدایت ای اسب بی صاحب            که این چنین زارو مات و حیرانی

پند پیامبر گرامی اسلام


پند پیامبر درباره انباشته شدن گناهان  

روزى پیامبر گرامى اسلام در سفرى ، همراه اصحاب خود، به سرزمین بى آب و علفى فرود آمدند، آن حضرت به یارانش فرمود: ائتوا بحطب :هیزم بیاورید که از آن آتش روشن کنیم (و مثلا غذا بپزیم )
اصحاب گفتند: اینجا سرزمین خشکى است و هیچگونه هیزمى در آن وجود ندارد.
پیامبر فرمود: بروید هر کدام، هر مقدار مى توانید، جمع کنید.
اصحاب رفتند هر کدام، مختصرى هیزم یا چوب خشکیده اى با خود آورد، و همه را در پیش روى پیامبر، روى هم ریختند، پیامبر فرمود: این گونه، گناهان، روى هم انباشته مى شوند: سپس فرمود:ایاکم والمحقرات من الذنوب ... : ((از گناهان کوچک بپرهیزید که همه آنها جمع و ثبت مى گردد زیرا هر چیزى، بازخواست کننده اى دارد، بدانید که به فرموده قرآن، (آیه 12 سوره یس) آنچه را که مردم (از گناهان و ثوابها) پیش فرستاده اند و آثار آنها را مى نویسیم و همه چیز را در امام مبین لوح محفوظ یا نامه اعمال ) شمارش نموده ایم.
کافی، ج2، ص 288، باب استصغار الذنب، حدیث3.

سرکویت


  سر کویت به همه ملک جهان نفروشم

 خود جهان چیست غمت را به جهان نفروشم

 

من که سودا زده? زلف پریشان توام

 یک سر موی تو هرگز به دو کان نفروشم

 

برو ای عقل که من مستم و تو مخموری

 زر چه باشد برو ای خواجه به جان نفروشم

 

دُردی درد تو جانا نفروشم به دوا

 جرعه? می به همه کون و مکان نفروشم

 

جان و دل دادم و عشق تو خریدم به بها

 بهر سودش نخریدم به زیان نفروشم

 

نقدی از گنج غم عشق تو در دل دارم

 این چنین نقد به صد گنج روان نفروشم

 

سید کوی خرابات و حریف عشقم

 گوشه? مملکت خود به جهان نفروشم