در اسکله بوی شور دریا پر بود

از اشک دل صبور دریا پر بود
صیاد به روی کودکش می خندید
امروز چه قدر توردریا پر بود

قلاب تکان خورد: نهنگ است، بکش!
یک ماهی چالاک و زرنگ است بکش
قلاب تکان تکان... نه آرام گرفت!
سنگین شده آه زیر سنگ است ،بکش

صیاد به فکر طعمه ای دیگر...نه!
در فکر تو ای ماهی خوش باور...نه
از تور فرار کرده بودی یک بار
قلاب... فرار می کنی؟ - دیگر نه!

من منتظرم به قیدت آزاد شوم
در تور شوم،به صیدت آزاد شوم
من منتظرم که از حصار دریا
با تنگ بلور عیدت آزاد شوم

من می کشم و تو می کشی دریا را
این آبی بیکرانه زیبا را
من: بر بوم سفید نقاشی خود
تو: با توری سیاه ماهی ها را...

کوچک،قرمز، از همه زیبا تر بود
اما چه سبک سر و چه خوش باور بود
" من ماهی تنگ عید باید باشم"
صیاد به فکر طعمه ای دیگر بود!

یک تیر میان استخوانم مانده ست
یک باله ... وبال کودکانم مانده ست
ای کاش که صیاد زبر دستی ...باز
قلاب شکسته در دهانم مانده ست



نغمه مستشارنظامی